یکشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۷

نقدی بر کتاب سه امکان برای خوزه پیتر هلن کویچ

با خواندن داستانهایی از این دست که سعی شده فضای مدرنیسم در ادبیات با پیوندی به پست مدرنیسم ارتباط داشته باشد فاصله گرفتن از رخدادهای رئالیستی و واقعیات روزمره زندگی و جایگاه آدمها در این رخدادها بیشتر خود را نشان می دهد ، نوشته هایی این گونه سعی بیشتری در فاصله گرفتن از رخدادهای اجتماعی نشان می دهند تا بنوعی به حیات ادبی خود ادامه دهند ، حوادث ، صداها و استعاره ها به یک نوع سردرگمی خواننده اضافه می کنند ، بطورمشخص در داستان پل که نمونه مشخصی برای بازتاب پست مدرن و نه لاجرم خود آن می باشد خواننده فقط به صداها دسترسی دارد و اصل قضیه داستان به یک نوع سردرگمی بیشتر شباهت دارد ، البته فاصله گرفتن شعر و ادبیات کنونی از زندگی اجتماعی از دهه هفتاد شروع شده وهنوز این خط سیر ادامه دارد و در این برهه فقط توانسته ایم به یک نوع کمیت و تیتراژ در نسخ ادبی برسیم و کمتر آثار ادبی و فرهنگی با مضامین اجتماعی اجازه چاپ پیدا کرده اند ، درست است که یک نویسنده و کار ادبی اش به همه لایه های اجتماعی باید گریز داشته باشد ولی واقعیات روزمره چنان تلخ و گزنده است که یک اثر ادبی درنگاه کلی باید پیام روشنی داشته باشد ، این پیام هر اسمی که داشته باشد باید فردای بهتر، آموزش نسل نو و چگونگی بهتر زندگی کردن از سطورش روشن باشد

این کتاب با شمارگان 1100 نسخه توسط انتشارات ایلیا رشت در سال 86 به قلم حسین رسول زاده به چاپ نخست رسیده است