پنجشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۷

عطر شالیزار و زندگی در موسیقی گیلان

رجعت به گذشته و خاطره های بیاد ماندنی برای هر فردی که در زمان حال زندگی می کند نشانگان گذشته را با خود دارد این امر وقتی که به یک قطعه موسیقی که به زمان مادری گیلکی هم خوانده شده باشد گوش دهی بیشتر می شود غنای شعر،چیرگی خواننده و تسلط نوازندگان گویی تو را به شالیزارها برده و عطر برنج را در تک تک سلولهای بدنت می نشاند ،با یک قطعه آهنگ احساس می کنی در کنار یار و محبوب آینده ات قدم می زنی و گل می چینی و شکوفه های تازه رسیده بهاری را بدستان زیبا رویت می دهی و یا اینکه در زیر باران علیرغم اینکه یار و یاور هردو خیس از باران شده اند دست در دست یکدیگر نغمه های زندگی زمزمه کنان در جنگل گذرمی کنند و یا در حالی که در دریا بفکر رزق از بیکرانگی آن میباشی در فکر خانواده ات هم چنان زمزمه زندگی داری و چه زیباست این هماهنگی و هارمونی قطعات که با گوش جان شنیده می شود . همه اینها را گفتم چون باید یاد و خاطر عزیزانی مانند عاشورپور که تمام زندگی اش وقف زیباییهای موسیقی گیلان شده است زنده داشت،وقتی مراسمی را که گروه های کوهنوردی گیلان در بزرگداشت این شخصیت بیاد ماندنی برگذار کردند در ذهن خود مرور می کردم یاد زحمت های فراوان این عزیز و اساتید گرانقدر دیگری مانند ایشان که چقدر توانستند برای گیلان و گیلانی عرصه زندگانی باشند افتادم،حالا چرا عاشورپور توانسته از بین دیگران در عرصه شعر و موسیقایی در گیلان یک سر و گردن بالاتر باشد و تاثیر گذاری بیشتری از خود بیاد بگذارد باید او را با شاعر بزرگ گیلان محمد علی افراشته مقایسه کرد چون شعرهای افراشته تا همین یک دهه پیش ورد زبان دورترین روستاییان گیلان بود و حتی در دوران انقلاب کمتر روستایی را می دیدی که شعری از افراشته حفظ نباشد،شعرهایی که از دل بر می آمد و بر جان می نشست،عطر زندگی و حرکت را با شالیزار و جنگل و باران گیلان در می آمیخت و بدینسان ازشعر برای شنونده تکاپو و حرکت ببار می آورد،بدیگر سخن وقتی که به موسیقی گیلان در کل و بالاخص به موسیقی نوع عاشورپور گوش فرا دهی جانت لبریز از عشق،دوستی،فداکاری،عشق به خانواده و طبیعت دوستی می شود و جایی برای غم و ناامیدی در وجودت نمی ماند.
صبح کله سحر پاشدن و سر بیجار رفتن و کار طاقت فرسای روی زمین مرا بیاد زمانهای گذشته می اندازد که در مزرعه های شالیکاری موقع قبل از ناهار یعنی حدود 9 الی 10 صبح که همه خسته و گرسنه از کار بودند و لقمه ای برنج و تخم مرغ محلی و احیانا پنیر برای سفره شان آماده می شد رادیو محلی گیلان برایشان موسیقی پخش می کرد پوررضا،ناصر مسعودی،زنده یاد جفرودی(با شعر معروف قدیمی رشتی) ،ناصر وحدتی و عاشورپور که همه اشان با نغمه های زندگی که ازآن دوران تا کنون در دلهای بسیاری از گیلانیها بجا گذاشته اند و به یقین من حتی با گذشت نسلها و تخریب فرهنگ بومی هم از یادها زدوده نمی شود.

بیا بیشیم کوهان جور دور جه آدم گیل کر
همه دونیا یه بنیم امی زیر پا ای کوجی کر
درددل زیاد دارم شیرین حکایت گیل کر

بیایید خاطر عزیزان مان عاشورپور،جفرودی و دیگر هنرمندانی که در عرصه موسیقی زیبای گیلان زحمت های بسیار کشیده اند را پاس بداریم.

یکشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۷

به مناسبت روز زمین 3 اردیبهشت 22 آپریل
در اندوه زخم های زمین
کانون ديده بانان زمين : شعر از فرشته موثق نژاد- ارذیبهشت 1387
من اهل زمینم ،
زبانم زمینی ست!
و قلبم که سرشار از این آبی مهربان است،
به گاه تپیدن،
در اندوه این زخم های زمین است.
چه سرخ است و خونین،
به چنگ بسی ناجوانمرد مردان،
اسیر و غم آلود!
گهی جنگلش را بسوزند
و انبانی از پول دوزند!
گهی چشمه سارش ببندند
و بر تشنگی گیاهش بخندند!
خراشیده چهره به چنگال دود و سیاهی
به برج و به ویلا همه سبزه زارش تباهی
در انبوهی از فاضلاب و زباله
توان کی ز شادی ، به خیره نگاهی ؟
هرآنکس پلشتی به پیشش فزون تر ،
تو گوئی که فخر و جلال، افتخارش ، فزون تر ،
و حکم ریاست بر این نازنین پیکر بی دفاعش ، فزون تر!
***
کجا سایه ساری که در آن نشینم
و گرمای تن را بگیرم؟
کجا کودکانم به بازی درآیند،
مرغان آبی سرودی سرآیند؟
***
بناگه همه تیره گی ها دامن بگیرد،
شود سیل و هر سو نشانه بگیرد،
زمین و زمان گوئی آخر پذیرد،
هر آنچه پلیدیست پایان بگیرد.
***
پس اکنون بیائید پیمان ببندیم
که ره بر همه این خرابی ببندیم!

چراغ فردای زمین چندان پر فروغ نیست، وقت عمل همین حالاست!
کانون ديده بانان زمين : فرشته موثق نژاد - اردیبهشت 1387
آنچه که توسط بشر بر سر زمین آمده گویای درخطر قرار گرفتن تمامی افراد بشر و حتی نسل آینده در اثر تخریب هائی است که به دست خود بشر انجام گرفته است.
شعار روز زمین در سال 2005 بر این امر تاکید داشت که باید برای دفاع از کودکانمان در مقابل خطراتی که آنها را به دلیل تغییرات آب و هوا، نابودی جنگل ها، آلودگی وکاهش آب، آلودگی های شیمیائی ، برهم خوردن تعادل زیستی و سرانجام تخریب کره زمین به دولتمردان و مسؤلین نسبت به مسؤلیت خطیری که بردوش آنهاست، هشدار داده شود که در صورت ادامه روند کنونی آینده تاریکی در انتظار فرزندانمان و سلامتی خودمان است. با گذشت بیش از دو سال از مطرح شدن این شعار هنوز نشانه های قوی از توجه به آن، دست کم در کشور خودمان که این روز را با عنوان " روز زمین پاک " تبلیغ می کند، مشاهده نمی شود و خطر آلودگی ها و تخریب ها سایه شوم خود را بر زندگی مردم بویژه کودکان انداخته است .
روز زمین ؛ این مروارید آبی گرانقدر، جشن اعتدال زمین و پر از معناست . این یعنی زمانی که تاریکی و روشنائی در اعتدال با یکدیگر قرار می گیرند.
بسیاری از کشورهای دنیا در تدارک برگزاری باشکوه روز زمین هستند. برخی با اعتراض به دولتمردان، برخی با مبارزه علیه تآسیس صنایع مخرب و برخی با گردهمائی و فراخوان و برگزاری نمایشگاه، جمع آوری امضا و... به بزرگداشت این روز می پردازند تا دولتمردان را به اقدامات فوری و معقول وادار سازند .
این در حالی است که جان مک کانل طراح پرچم روز زمین، می گوید: " جشن اعتدال زمین در ماه مارس ، برمی گردد به جشن های باستانی ایران و چین باستان ."
اکنون سؤال اینجاست که جای کشور ایران در این مراسم و در این هشدارها کجاست ؟
سایه سنگین عدم برنامه ریزی و مدیریت همه جانبه نگر، اجرای پروژه های مخرب آب و جنگل و خاک و هوا و عدم توجه به منافع عمومی و حقوق ملت، چنان بر گرده محیط زیست کشور فشار وارد می آورد که چشم انداز فردای محیط زیست را جز تاریکی، نویدی نیست.
کودکان بسیاری از مناطق کشور ما در انبوه زباله و گنداب فاضلاب زندگی و بازی می کنند و سلامت آنها به شدت مورد تهدید قرا ر می گیرد.
برنامه های بسیار خردمندانه برپایه آمایش سرزمین لازم است تا برای معضلاتی چون زباله های شهری، فاضلاب، آبخیزداری،حفظ جنگل ها و مراتع، حفاظت از تالاب ها ، حفظ تنوع زیستی شگفت انگیز کشور، حفظ حیات جانوری و گیاهی کم نظیر سرزمین ایران به کار گرفته شود تا این سرمایه های گرانبها، اینچنین مورد تعرض و تخریب های آگاهانه و نا آگاهانه قرار نگیرد. برای دستیابی به این هدف ، فردا بسیار دیر است ، وقت عمل همین حالاست !
*****
پرچم زمین در سال 1970 توسط پایه گذار روز زمین و پیش کسوت در جنبش جهانی صلح، جان مک کانل( John Mc Connel) طراحی شد که در آن از تصویر بسیار زیبا و شگفت انگیز زمین که توسط آپولوی 10 گرفته شده بود، استفاده شد.
******
منبع : http://www.earthwatchers.org/

پنجشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۷

صفها کشیده اند در پس چشمان روزگار

خلقی که ذهنشان در باور و عمرشان در سراب

باور کرده اند که خورشید زناکجاآبادی می درخشد

بی آنکه بدانند در پس هر طلوع،جایگزین هم غروبی ست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هراس ، هراس ناباروری ست

در زمانه ی تمسخر اندیشگی

هرچند زینهار اهل عشق بر ناباوران

تازیانه ای است که در پس هم فرود می آید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حصاری که می کشم بدور خود

انگار که در امتداد نهایت است

باور نمی کنم که دغدغه ها جاده ی عصیانند

و تردید جای پای ثابتی ندارد

سه‌شنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۷

به بهانه پخش فیلم ژرمینال از شبکه 4 سیما

با گذشت چند دهه از شرایط ظهور اثر بزرگ امیل زولا (ژرمینال) این رمان در سال 1993 بصورت فیلم در فرانسه تولید و اکران شده است،با نگاه به این اثر و قیاس آن با دوران جدید می توان دریافت که طبقه کارگر در دوران معاصر هنوز هم در تضاد اصلی با نیروهای سرمایه می باشد،بیکاری،گرسنگی،گرانی و.... واژه هایی نیستند که در 1848 انگلستان و یا فرانسه مصداق داشته باشند با نگاهی حتی سطحی و گذرا می توانیم در اعماق جامعه خود نیز این شباهت ها را پیدا کنیم فقط فرق دوران کنونی جامعه ما با ملت های پیشرفته اروپایی در مبارزاتی که آنان کرده اند می باشد و چنانچه در فیلم هم می بینیم بهای آن را نیز پرداخت کرده اند ،اکنون رفاه نسبی و آرامشی که کارگران اروپایی و آمریکایی در مفایسه با کارگران کشورهای جهان سوم دارند در اتحادیه های کارگری قوی آنان می باشد که توانستند این رفاه را برای آنان عرضه کنند،هنوز در اخبار وقتی صحبت از اعتصاب و یا حرکتی از کارگران اروپایی و یا امریکایی می شود براحتی می توان جای پای این اتحادیه ها و قدرت آنان را در چانه زنی بر سر منافع کارگران ملاحظه کردچیزی که در مملکت ما حتی واژه اش هم برای مسئولان نامفهوم می باشد ،بخاطر اینکه وقتی کارگر به حقوق خود آگاهی پیدا کرد و صفوف خود را در اتحادیه هایش ایجاد کرد دیگر سرمایه دارها براحتی نمی توانند حقوقش را زیر پا بگذارند و از این راه به ثروت های خود بیافزایند باید کارگر توسری خور باشد تا بتوانند ظلم بیشتری بکنند و از دستاوردهای این ظلم به ثروت خود بیافزایند.