دوشنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۵

بهداشت روانی در مجموعه های کارگری

سلامتی را رفاه تن و و روان ورفاه اجتماعی تعریف کرده اند ، در یک نگاه کلی تندرستی یعنی تا سرحـد امکان بیماری و درد نداشتن ، توانایی انجام کار دلخواه و توام با رضایت خاطر داشتن و همواره آمادگی ذهنی داشتن ، رفاه تن یعنی بیمار نبودن و رفاه روان یعنی نداشتن گرفتاری هایی که ذهن را به خود مشغول می دارند و رفاه اجتماعی یعنی داشتن شغلی که نیازی از جامعه را رفع کند و فرد با این کار احساس رضایت نماید.
پیش از آن که انقلاب صنعتی گسترش یابد و همه کارها به ماشین سپرده شود هرکسی از فراورده ای که تحویل مردم می داد رضایت خاطر داشت مثلا کفاش از دیدن کفش های ساخت خود به پای مشتری،خیاط از دیدن لباس دوخته خود در تن مشتری و لبنیاتی از مراجعات زیاد مردم و رضایت آن ها از ماست و پنیر وشیری که می خرند شاد می شدند. اما امروزه کفش و لباس و دیگر نیازمندی های زندگی در کارخانه ها آماده می شود و کارگری که جلوی تسمه ناقل نشسته جزء ناچیزی از یک فراورده( مثلا رادیو) را به آنچه که تسمه ناقل جلو او می آورد می افزاید و کار به دست آخرین کارگر تمام می شود. در این صورت این کارگر نه تنها از دیدن فراورده شاد نمی شود بلکه چون مدت 8 ساعت در روز یک کار کوچک را همواره تکرار کرده است خسته می شود و دقیقه شماری می کند که وقت تمام شود و از این عذاب رهایی یابد
اهمیت سلامتی نیروی انسانی در میزان بهره وری و بالندگی در صنعت و توسعه روشن می باشد تا جایی که سلامتی محور توسعه پایدار قلمداد می شود. اما سلامتی مقوله ای زیستی – روانی – اجتماعی است که بهداشت روانی در آن نقش محوری دارد.
افسردگی و اضطراب از اختلالات بسیار شایع در حوزه بهداشت روانی محسوب می شوند.
مطالعات گسترده عوامل این اختلالات را حداقل بدین گونه توصیف کرده اند :
• زمان کار تحمیلی که در افراد باعث بروز علائم بالینی افسردگی می شود.
• آثار منفی نوبتکاری که سبب افزایش تنش های اجتماعی ، خانوادگی ، زناشویی شده و باعث بروز اختلالات خواب،گوارشی،پرفشاری خون،افسردگی، بی ثباتی خلق و مشکلات قلبی می شود.
• بکار گیری افراد در پست های سازمانی بدون در نظر گرفتن توانایی انجام کار که باعث ایجاد خستگی مفرط ، ناخوشی های روان تنی ، تحریک پذیری و مشکلات خانوادگی میشود.
• عدم پرداخت حقوق و مزایا ی مناسب که باعث ایجاد یاس و نا امیدی و افسردگی می شود.
• عدم امنیت شغلی بخاطر ارزان و فراوان بودن نیروی کار که موجب بیکاری،اعتیاد و ناهنجاری های دیگر اجتماعی می شود.
• تسلط دیدگاه راست در برخوردهای کارگری و بکارگماری فارغ التحصیلان با چنین دیدگاه هایی در راس امور و برخوردهای تحقیر آمیز با کا رگران که باعث دلسردی، یاس کاری و تنش های محیطی می باشد.
• عدم توجه به نیاز های ابتدایی کارگران در زمینه های تغذیه ، مسکن ، آموزش و بهداشت که باعث فروپاشی زندگی خانوادگی آنان می شود
حال باهمه این مسایل آیا در بخش های کارگری (دولتی و خصوصی ) برای کاهش آثار منفی مسائل ذکر شده استراتژی های لازم بکار گرفته شده یا اینکه مسئولان کارگری در قبال اینچنین اختلالاتی در حوزه بهداشت روانی فقط نظاره گر می باشند ولی در عمل برای خنثی سازی عوامل اختلا ل سلامت روانی کاری انجام نمی دهند.