دوشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۶

نمی دانم کتابهای درویشیان را خوانده اید یا نه بهر حال توصیه می کنم اگر وقت دارید مروری دوباره بر آثارش بیندازید نوشته هایش پر است از رنج های محرومان و ستم کشان جامعه آنجایی که راوی قصه (پسر کوچک) کتاب همراه آهنگ های بابام به ننه خود قول می دهد که درس بخواند تا حساب دارو دسته ی قاسم چاودار را بگیرد و از چاقوی تیزش هم نمی ترسد شعر زیبای این کتاب که در پایین درج شده است بی سبب برای این ایام نیز نمی باشد واین هم شعر

ای برادر تو بیا بشنو حدیث پر غم احوال ما
تا بدانی تا کجا رفته است آه سوزناک سینه ها
مرغ و ماهی ، خاویار و خامه و شیر و کره مال شما
نان و دوغ و شیره و جغوری بغوری مال ما
آن هوای سرپل تجریش با آب خنک مال شما
دود واحد مال ما ، بوی زباله مال ما
لاله و باغ و درخت و پارک وی مال شما
چاله و غار و لجن ، خاک خیابان مال ما
شبنم و بوی نسیم ، برف قشنگ مال شما
سیل و سرما و بلا ، خانه خرابی مال ما
شوفاژ و کاناپه و مبل و چراغ مال شما
منقل و دود ذغال و کرسی و تب مال ما
روغن حیوانی و شهد عسل مال شما
روغن پیه و نباتی و مگس ها مال ما
خانه وآپارتمان تا آسمان مال شما
سرنگون از چوب بست ساختمان ها مال ما
هرچه باشد تازه و نو جملگی مال شما
آشغال و درب داغان و قراضه مال ما
قالی و کفش و کلاه و چتر و شال مال شما
کوری و بی پولی و رنج و چلاقی مال ما
کافه و کاباره و قـر کمر مـال شما
گریه و زاری و شیون ، داد و بیداد مال ما